مدت هاست هر چند هفته یکبار در محیط کار این کلمه به گوش من می خوره استراتژی محتوا و در ادامه تعریف متفاوت تر از قبل در مورد این عبارت برای من ترسیم میشه که با آموزه های قبلی من کمی تفاوت داره همین موضوع سبب شد که چند هفته در مورد این واژه تحقیق کنم , و این نوشته خلاصه دریافت های من در این چند هفته است.

در حین مطالعات خودم در وبلاگ Brain Traffic  به نوشته ی از کریستینا هالورثن برخوردم که خیلی برام جالب بود در واقع خانم هالورثن هم با همچنین چالشی روبه رو شده بود و خیلی زیبا این چالش برای خودش حل کرده بود من هم در این مقاله دریافت های خودم از این مقاله نوشتم.

نکته جالب در این مورد این است که افراد بسته به دانش و حوزه فعالیتشون برای  استراتژی محتوا تعاریف متفاوتی ارائه میکنند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم :

مدیران بازاریابی استراتژی محتوا را به این شکل تعریف می کنند فرایندهای برای تولید و نشر محتوا نوشتاری یا بصری در مجلات آنلاین ، فعالیت های تبلیغاتی محتوا ، کانال های توزیع ، پیام ها ، مارک تجاری و بعضی اوقات ، سرمقاله که در آن گردش کار و  طراحی کاربر محور است که ممکن با محتوا ارتباط برقرار بکند یا نه .

استراتژیست های محتوا در سازمان های بزرگ که با داده ها بزرگ  و DITA و سیستم های مدیریت دانش کار می کنند – درباره CS Content Strategy و مدیریت محتوا ، غالباً در مقیاس بسیار بزرگ صحبت می کنند.   این افراد استراتژی محتوا را مدل سازی داده ها ، گردش کار فنی ، مستندات ، برنامه ریزی برای استفاده مجدد از مطالب و مدیریت دسترسی محتوا و دانش می دانند و توجه آنها به خدمات و پشتیبانی مشتری به افزایش بهره وری ، کاهش تلاش زائد و دستیابی به سازگاری و یکپارچه اطلاعات است که  باز هم ، ممکن است اصول طراحی کاربر محور درگیر باشد ، اما بعید به نظر می رسد که تمرکز اصلی برای این افراد بر روی کابر باشد.

اما وقتی دوستان و مدیران در دنیای رسانه در مورد CS صحبت می کنند ، درباره مدل های تجاری ، کانال های توزیع و تولید محتوا به عنوان محصول با تمرکز ثانویه بر بازاریابی و خدمات به مشتری هستند (مگر اینکه همه آنها پل فورد باشند). ممکن است اصول طراحی کاربر محور ظاهر شود ، اما موضوع اصلی نیستند ، و این دوستان رسانه ی معمولاً به جزئیات تجربه کاربری نمی پردازند.

و افرادی که از دنیای UX کار می کنند یا کار می کردند ، می گویند استراتژی محتوا و میانگین تمام موارد فوق ، اما با طراحی کاربر محور در هسته کار است. طراحی محصول به طراحی ویژگی تبدیل می شود. پیام رسانی و مارک تجاری به اهداف محتوا و راهنمای سبک تبدیل می شوند. مدل سازی داده ها به قالب های محتوا و جداول صفحه تبدیل می شوند و همه اینها در نهایت به تجربه مشتری تبدیل شده و در واقع استراتژی محتوا زمانی درست تهیه شده که تجربه کاربری بهتری برای مخاطب وایجاد و نرخ جذب بالاتری ایجاد کند .

ولی آنچه در واقع باید گفت موارد فوق بخش های مختلف استراتژی محتوا هستند و استراتژی محتوا مفهومی فراتر از تعاریف بالاست در اینجا به مواردی که خانم هاولورثن در مورد استراتژی محتوا گفته  که به نظر من هم از همه بهتر اومده اشاره می کنم :

  • استراتژی محتوا، شیوه‌یاستفاده از محتوا برای دستیابی به اهداف کسب و کار و تأمین نیازهای مشتری را مشخص می‌کند.
  • استراتژی محتوا می‌تواندراهنمای تصمیم‌گیری درباره‌ی محتوا در تمام طول عمر یک سازمان و یا یک محصول است، از ایده و کشف اولیه، تا انتشار و یا حذف یک محتوا .
  • و استراتژی محتوامعیارهای سنجش موفقیت محتوا را تعیین می‌کند.

به طور خلاصه: استراتژی محتوا یعنی برنامه ریزی برای تولید، تحویل (رساندن به دست مخاطب) و مدیریت محتوای مفید و کاربردی .